به نام خدا. 18 ذی الحجه 35 هجری قمری، روزی بود که مدینه پیامبر شاهد شهادت مظلومانه حضرت عثمان بن عفان بود. امروز جمعه 18 ذی الحجه سالروز چنین واقعه دردناکی ست که بمناسبت آن، مختصری از زندگی این بزرگوار را از منابع مختلفی جمع آوری کرده و تقدیمتان می نماییم.
نام، سیما و لقب:
نام مبارک وی «عثمان» و لقبش «ذی النورین» است. نسبش از طرف پدر، در نیای پنجم (عبدمناف) به رسول خدا می رسد. نام پدرش عفان و اسم مادرش “اروی بنت کریز قریشی” است. جد چهارم اروی نیز عبدمناف بود. بنابراین، عثمان هم از جهت پدر و هم از طرف مادر از اقربا و خویشاوندان نزدیک رسول الله است.
شش سال پس از عام الفیل متولد شد. بنابراین، عثمان پنج سال کوچکتر از رسول الله بود.
قد و قامتش متوسط و رنگ چهره اش سفید مایل به زرد بود. بر رخسار مبارک علامت آبله بود. سینه اش پهن بود و دارای محاسن انبوهی بود.
پیش از اسلام:
چون پدرش عفان از ثروتمندان و بزرگان قریش بود، توانست او را طبق اوضاع و فرهنگ رایج آن روزگار خوب پرورش دهد و بر اساسِ آداب و خصال پسندیده اعرابِ اصیل او را بار آورد. لذا عثمان خواندن و نوشتن و فن خطابه را که در آن زمان در حجاز جز برای فرزندان اشراف و بزرگان میسر نبود، بیاموخت.
حضرت عثمان بن عفان گرامی ترین فرد خاندان قریش بود و به خاطر ثروت فراوان و سخاوت بی اندازه، آوازه ی وی در همه جا پیچیده بود. در صفت حیا کم نظیر بود. برخلاف عرف معمول در جامعه جاهلی قبل از اسلام که بصورت عریان و در انظار دیگران افراد خانواده استحمام می کردند، ایشان در منزل حمام می نمود ابتدا لباس می پوشید و در را می بست و سپس به نظافت خود می پرداخت، قبل از اسلام نه بت پرستید و نه شراب نوشید.
پس از اسلام:
عثمان از سابقین اولین (مسلمانان نخستین) است. چه در اوایل ظهور اسلام مسلمان شد. اینک چگونگی مسلمانشدنِ وی را از زبان خودش میشنویم که میگوید: “در آغاز بعثت رسول الله از خالهام “سُعدی” درباره بعثت رسول الله چیزی شنیدم که مرا سخت تحت تاثیر قرار داد. چون قبلاً هرگاه با امر مهمی روبرو میشدم، نزد ابوبکر میشتافتم و با او در میان میگذاشتم. این بار نیز برای مذاکره در این امر مهم نزد ابوبکر رفتم و آنچه را که از خالهام شنیده بودم، برای او بازگو کردم.
ابوبکر گفت: تو مرد دانایی هستی. تشخیص حق از باطل برای تو امر مشکلی نیست. بتهایی که قوم ما میپرستند، چیست؟ مگر از سنگ ساخته نشده اند؟ و نه چیزی را میبینند و نه چیزی را میشنوند؟ گفتم: بلی، به خدا این بتها چنین اند که میگویی. آنگاه ابوبکر گفت: به خدا آنچه را که خالهات درباره رسالت محمد به تو گفته راست گفته است. محمد بن عبدالله رسول خداست. خدا او را به رسالت بهسوی بندگانش فرستاده تا آنها را به راه مستقیم الهی رهبری کند. آیا میخواهی نزد او بروی تا این مطلب را از خودش بشنوی؟ گفتم: بلی.”
عثمان ادامه میدهد: “چیزی از گفتوگوی ما نگذشته بود که دیدم رسول الله از برابر ما میگذرد و علی بن ابی طالب همراه اوست. ابوبکر از جایش برخاست و بهسوی رسول الله شتافت و آهسته چیزی به رسول الله عرض کرد. سپس باهم نزد من آمدند و همه باهم نشستیم. رسول الله فرمود: ای عثمان! فرمان خدا را که تو را به بهشت میرساند اجابت کن. من رسول خدا بهسوی تو و همه بندگانش هستم.”
عثمان میگوید: “به خدا همین که فرمایش رسول الله را شنیدم، به حدی در قلبم نشست که نتوانستم خود را از قبولش بازدارم. عرض کردم: “اشهد ان لا إله إلا الله و ان محمداً رسول الله.”
چون “حَکم بن العاص” عموی عثمان که پس از وفات عفان سرپرست عثمان بود، از اسلامآوردن عثمان مطلع میشود، او را در خانه خود زندانی میکند و میگوید: “تو از دین پدرانت روی گرداندهای و آن را ترک کردهای و به دین جدیدی مخالف با دین آنها روی آوردهای و آن را پذیرفتهای. به خدا تو را آزاد نخواهم کرد، مگر این که از این دین برگردی.”
عثمان جواب میدهد: “به خدا، هرگز از دین حق به دین باطل باز نخواهم گشت.” چون حکم بن العاص میبیند عثمان به دین جدیدش به حدی دل بسته که امکان ندارد آن را ترک نماید، از او مایوس میشود و آزادش میکند.
عثمان بدین سان در اثر تبلیغ و راهنمایی ابوبکر مسلمان شد. از این پس تا آنجا مورد اعتماد و محبت رسول الله (صلی الله علیه وسلم) قرار گرفت که دخترش “رقیه” را به عقد او درآورد. چون رقیه در سال دوم هجرت در مدینه درگذشت، دختر دیگرش را به نام “ام کلثوم” به او داد. چون ام کلثوم نیز پس از چندی از دنیا رفت، رسول الله فرمود: “اگر دختری دیگر داشتم، باز به او میدادم.”
هجرت ایشان به حبشه و سپس به مدینه:
چون دین اسلام در مکه به تدریج خوب پیش میرفت، قریش به وحشت افتاد و برای حفظ دین موروثی، ثبات سیادت و ابقای سیاست خود، بر مسلمین سخت میگرفتند و آنها را تا آنجا که ممکن بود اذیت میکردند؛ لذا حضرت رسول به مسلمین اجازه داد به مملکت حبشه هجرت کنند تا در آنجا که مملکت قانونی و مسیحی بود در امان باشند. در این باره فرمود: “هجرت کنید و بروید به سرزمین حبشه، زیرا در آنجا پادشاهی وجود دارد که هیچ احدی نزد او مورد ستم قرار نمیگیرد. آنجا سرزمین راستی و صداقت است. آنجا بمانید تا آنگاه که خدا برای شما در این مشکلی که در آن هستید، فرجی بگشاید.”
بنابراین گروهی از مسلمین که عثمان بن عفان و همسرش رقیه دخترِ رسول الله نیز همراه آنها بودند به حبشه هجرت کردند. پس از مدتی در فرصت مناسبی باز به مکه بازگشتند و سپس دومین بار به مدینه، هجرتگاه رسول الله هجرت کردند.
مناقب عثمان (رضی الله عنه):
عثمان برای نصرت دین اسلام و پیشرفت مقاصد و مرام رسول الله از بذل مال و جان خود هرگز دریغ نمیداشت.
چون عثمان ثروت داشت، برای رضای خدا و رسول خدا در تجهیز و مهیاکردن لشکر اسلام با طیب خاطر (آسودگی خیال) هزینه میکرد و مخارجی میپرداخت که از دست هرکس برنمیآمد. در تجهیز لشکر مشهور به (جیش العسره) که رسول الله در گرماگرم تابستان برای مقابله با لشکر مجهز روم در تبوک واقع در مرز شام فراهم میفرمود، عثمان یکهزار شتر، پنجاه اسب و یکهزار دینار طلا به رسول الله تقدیم کرد.
عبدالله بن سمره صحابی رسول الله میگوید: “عثمان در آن روز هزار دینار طلا آورد و در دامن حضرت رسول ریخت. رسول الله فرمود: «مَا ضَرَّ عُثْمَانَ مَا فَعَلَ بَعْدَ الْیَومِ. مَا ضَرَّ عُثْمَانَ مَا فَعَلَ بَعْدَ الْیَوْمِ.»
یعنی: “هر کاری که عثمان پس از امروز بکند، زیانی به او نخواهد زد.” یعنی اجر و ثواب این پول نسبتاً زیادی که عثمان در راه خدا انفاق کرده، به حدی زیاد و مؤثر است که اثر هر گناهی را که فرضاً از عثمان سر زند، محو میکند و ضرر و زیانی از این بابت به او نخواهد رسانید. رسول الله (صلی الله علیه وسلم) برای تأکید این امر این جمله را دوباره به زبان آورد.
بخاری در صفحه ۱۷ جزء پنجم در این باره روایت کرده میگوید: «قال رسول الله صلی الله علیه وسلم: مَنْ جَهَّزَ جَیْشَ الْعُسْرَهِ فَلَهُ الْجَنَّهُ. فَجَهَّزَهُ عُثْمَانُ.»
یعنی: رسول الله فرمود: هرکس (با بذل مالش) لشکر “عسره” را تجهیز و در آمادهساختن آن کمک نماید، ثوابش برای او بهشت خواهد بود. عثمان نیز آن را تجهیز و آماده ساخت.
در هیچیک از نخلستانهای مدینه آبی شیرینتر و گواراتر از آب چاه مشهور به (بئر رومه) نبود. مالک این چاه که میگویند یک نفر یهودی بود، با اخذ پول به اهل مدینه آب میداد. عثمان این چاه را در حیات رسول الله به مبلغ سی و پنج هزار درهم که در آن زمان پول زیادی بود، از صاحبش خرید و مجاناً در اختیار عموم مردم گذارد که خودش نیز مانند بقیه مردم حق داشته باشد از آن آب بردارد.
مهمترین صفات عثمان (رضی الله عنه)
شخصیت عثمان (رضی الله عنه)، شخصیتی بود که لیاقت رهبریت امّت را در خود داشت، در کنار این خصوصیت مهم، داشتن صفات یک رهبر دینی و خدایی، حکومت او را به حد کمال رسانید. مهمترین این صفات عبارتند از: ایمانی بزرگ و خللناپذیر به خداوند متعال و روز آخرت، علم به شریعت و اصول و فروع آن، اطمینان به خداوند و وعدههای او، صداقت، لیاقت، شجاعت، مروّت، زهد، فداکاری، تواضع، انتقادپذیری، آرامش، صبر، همّت بلند، قاطعیت، اراده قوی، عدالت، توانایی حل مشکلات، توانایی آموزش و تربیت کارگزاران و رهبران جدید و بسیاری صفات دیگر. ایشان با توسل به خداوند و به پشتوانه ویژگیهایی که خداوند در او به ودیعت نهاده بود، توانست دولت را پاس بدارد، بر تمامی شورشهایی که در اقصی نقاط سرزمین اسلامی پدید آمده بودند فایق آید، و با گامهایی محکم امت اسلام را به سوی اهداف از پیش تعیین شده رهنمون کند.
برخی از احادیث وارده در فضیلت ایشان:
1- حضرت عایشه رضی الله عنها می فرماید: «رسول خدا در مورد حضرت عثمان رضی الله عنه فرمودند: چرا از شخصی حیا نکنم که فرشتگان از او حیا می کنند.» مسلم 6162
2- از حضرت طلحه مرویست که پیامبر فرمودند: «برای هر پیامبر رفیقی وجود دارد و رفیق من در بهشت عثمان است.» ترمذی 3854
-- علامه لکنوی در کتابش 10 حدیث را آورده که ما فقط به دو مورد اکتفا نموده ایم. من شاء فلیراجعه. زندگانی خلفای راشدین ص 206
منابع:
- وبسایت الاصابه.
- کتاب زندگانی خلفای راشدین. اثر: علامه عبدالشکور لکنوی.